جدول جو
جدول جو

معنی تنگ زهره - جستجوی لغت در جدول جو

تنگ زهره
(تَ زَ رَ / رِ)
دل شکسته و مأیوس و ناامید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ نُ /تُ نُ زَ رَ / رِ)
کنایه از مرد جبان و ترسنده. (آنندراج). مقابل سخت دل و قویدل:
مرد تنک زهره نجوید ستیز
از تنکی لرزه کند تیغ تیز.
امیرخسرو (از آنندراج).
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ بَ رَ / رِ)
آنکه حصه و بهرۀ وی کم باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ)
کسی که راههای چاره بر او مسدود و سخت مشکل باشد. درمانده. گرفتار سختیهای صعب و دشوار. که چاره بر او تنگ است:
ای برّ تو رسیده به هر تنگ چاره ای
از حال من ضعیف براندیش چاره ای.
رودکی.
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ مُ رَ / رِ)
حجرالبرد. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ)
دهی از دهستان بهمئی گرمسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
کم نصیب. فقیر. بی چیز. کم نعمت:
نشان داد داننده از کار شهر
که شهریست این از جهان تنگ بهر.
نظامی.
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنگ بهر
تصویر تنگ بهر
فقیر، بی چیز، کم نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
دره ای در منطقه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی